- هدر رفتن
- از بین رفتن، ضایع شدن
معنی هدر رفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- هدر رفتن
- بهدر دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیرون رفتن، خروج زنی بد کار به منظوری نامشروع
Wasted
desperdiçado
desperdiciado
zmarnowany
потраченный зря
витрачений даремно
verspild
verschwendet
gaspillé
sprecato
बर्बाद
অপচয় করা
israf edilmiş
kupotea
無駄になった
מבוזבז
terbuang
สูญเสีย
مبذّرٌ
ضیاع شدہ
فرار کردن
گریختن، فرار کردن، گسیختن، گسیخته شدن، داخل شدن، به درون رفتن
اتخاذ
انجام شدن، بجوش آمدن و از سر ریختن آب در ظرف غذا بغلیان آمدن یا بسر رفتن کار. انجام شدن کار
لغزیدن سکندری خوردن شکوخیدن، ور شکست شدن
اتخاذ کردن اخذ کردن، آتش گرفتن مشتعل شدن، یا آتش در گرفتن آتش افتادن شعله ور شدن، اثر کردن تاثیر کردن، پرداختن مشغول شدن، آغاز کردن
بفاصله ای بعید رفتن
آتش گرفتن، شعله ور شدن، سوختن، اثر کردن، تاثیر کردن
کار کردن بعمل پرداختن کار رفته. یا کار رفتن زن بد (روسبی)، پرداختن او بعمل بد، انجام شدن کاری اجرا شدن عملی. یا کار رفتن از کسی یا چیزی. انجام شدن کار بدست او یا توسط آن: (کار از تو میرود مددی ای دلیل راه، کانصاف میدهیم وز راه اوفتاده ایم) (حافظ 2151)