جدول جو
جدول جو

معنی هدر رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

هدر رفتن
از بین رفتن، ضایع شدن
تصویری از هدر رفتن
تصویر هدر رفتن
فرهنگ فارسی عمید
هدر رفتن
بهدر دادن
تصویری از هدر رفتن
تصویر هدر رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ددر رفتن
تصویر ددر رفتن
بیرون رفتن، خروج زنی بد کار به منظوری نامشروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ددر رفتن
تصویر ددر رفتن
((~. رَ تَ))
بیرون رفتن، خروج زنی بدکار به منظوری نامشروع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هدر رفته
تصویر هدر رفته
Wasted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
потраченный зря
دیکشنری فارسی به روسی
витрачений даремно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
অপচয় করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از در رفتن
تصویر در رفتن
فرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در رفتن
تصویر در رفتن
گریختن، فرار کردن، گسیختن، گسیخته شدن، داخل شدن، به درون رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از در گرفتن
تصویر در گرفتن
اتخاذ
فرهنگ واژه فارسی سره
انجام شدن، بجوش آمدن و از سر ریختن آب در ظرف غذا بغلیان آمدن یا بسر رفتن کار. انجام شدن کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پادر رفتن
تصویر پادر رفتن
لغزیدن سکندری خوردن شکوخیدن، ور شکست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اتخاذ کردن اخذ کردن، آتش گرفتن مشتعل شدن، یا آتش در گرفتن آتش افتادن شعله ور شدن، اثر کردن تاثیر کردن، پرداختن مشغول شدن، آغاز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور رفتن
تصویر دور رفتن
بفاصله ای بعید رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در گرفتن
تصویر در گرفتن
آتش گرفتن، شعله ور شدن، سوختن، اثر کردن، تاثیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
کار کردن بعمل پرداختن کار رفته. یا کار رفتن زن بد (روسبی)، پرداختن او بعمل بد، انجام شدن کاری اجرا شدن عملی. یا کار رفتن از کسی یا چیزی. انجام شدن کار بدست او یا توسط آن: (کار از تو میرود مددی ای دلیل راه، کانصاف میدهیم وز راه اوفتاده ایم) (حافظ 2151)
فرهنگ لغت هوشیار